ایستگاه زبان

داستان انگلیسی نابغه‌ی فراموش‌‌شده

داستان انگلیسی نابغه‌ی فراموش‌‌شده

THE FORGOTTEN GENIUS

نابغه‌ی فراموش‌‌شده

 

Nikola Tesla was a mysterious man.

نیکولا تسلا مرد مرموزی بود.

He was a genius who opened the door to the modern world.

او نابغه‌ای بود که دری بر روی دنیای مدرن باز کرد.

However, he is often forgotten in history books.

با این حال، معمولاً در کتاب‌های تاریخ ازش یاد نمی‌شه.

Radio, remote controls, and x-rays are just some of the incredible inventions that he gave the world, but he died a poor man.

رادیو، کنترل از راه دور، و اشعه‌ی ایکس فقط چند تا از اختراع‌های بی‌نظیری هستن که به جهان ارائه داد، اما او فقیرانه مرد.

His most important invention, a system to produce and transmit electricity using AC power is still used today to power the world.

مهم‌ترین اختراعش یعنی سیستم تولید و انتقال برق با استفاده از نیروی جریان متناوب، امروزه هنوز هم برای برق‌رسانی تو کل دنیا به کار می‌ره.

Without Tesla, we might still be living in a world of darkness.

اگه تسلا نبود، شاید هنوز هم داشتیم تو دنیایی تاریک زندگی می‌کردیم.

Tesla was born in a small town, in what is now Croatia, in 1856.

تسلا تو سال ۱۸۵۶ تو یه شهر کوچیک‌، تو کرواسی کنونی، به دنیا اومد.

From a young age, Tesla was a dreamer and an inventor.

از کودکی، رؤیا‌پرداز و مخترع بود.

At the age of five, he designed a unique water wheel different from any other water wheel in his country.

تو پنج سالگی، یه چرخ آبی منحصربه‌فرد طراحی کرد که با همه‌ی چرخ‌های آبی کشورش متفاوت بود.

His ideas were not always successful, however.

ناگفته نماند، ایده‌هاش همیشه هم موفقیت‌آمیز نبودن.

Once as a child he tried to fly by jumping off the roof of his house with an umbrella.

یه بار تو بچگی سعی کرد با یه چتر از پشت‌بوم خونه‌شون بپره پایین تا پرواز کنه.

Another time, he tried to make a motor powered by june bugs.

یه بار دیگه، سعی کرد موتوری بسازه که سوختش از سوسک‌های جون تأمین‌ بشه.

A friend ate his bugs, which ended his project.

یکی از دوست‌هاش سوسک‌هاش رو خورد، که این کارش پروژه‌ی او رو به پایان رسوند.

Tesla also had a strange illness throughout his life.

تسلا در طول زندگی‌ش بیماری عجیبی هم داشت.

He would experience flashes of light.

او تشعشع‌های ناگهانی نور تجربه می‌کرد.

Sometimes these flashes would also include visions.

گاهی اوقات این تشعشع‌ها با خیالاتی همراه بودن.

At times, he could not tell the difference between these visions and reality.

گاهی، نمی‌تونست این خیالات رو از واقعیت تمییز بده.

During one vision as a child, he saw Niagara Falls and a wheel powered by the waterfalls.

تو یکی از خیالاتش در دوران کودکی، آبشار نیاگارا رو دید و چرخی که از این آبشار نیرو می‌گرفت.

Later, he told his uncle about his vision and said that one day he would travel to America and make it come true.

بعدها، با عموش درباره‌ی خیالاتش حرف زد و بهش گفت که یه روزی می‌ره آمریکا و این رؤیا رو به حقیقت تبدیل می‌کنه.

At the age of 28, Tesla traveled to the U.S. to work for the famous inventor, Thomas Edison.

تو سن ۲۸ سالگی، تسلا به آمریکا رفت تا برای مخترع معروف، توماس ادیسون، کار کنه.

He arrived in New York City with only four cents in his pocket and a letter of introduction from one of Edison’s European business partners.

او فقط با ۴ سنت پول ته جیبش ‌و یه معرفی‌نامه از طرف یکی از شرکای تجاری اروپایی ادیسون به نیویورک رسید.

Today, Thomas Edison is most famous for inventing the light bulb, but he created over a thousand inventions.

امروزه، توماس ادیسون بیشتر به‌خاطر اختراع لامپ معروفه، اما او بیشتر از هزار تا اختراع خلق کرده بود.

At that time, he had a successful power company.

اون موقع، ادیسون یه کارخونه‌ی تولید برق موفق داشت.

He had invented a system of producing and transmitting power using direct current or DC.

او سیستمی برای تولید و انتقال برق با استفاده از جریان مستقیم یا دی‌سی اختراع کرده بود.

Edison recognized Tesla’s great mind and hired him to work on his DC system.

ادیسون فهمید که تسلا ذهن فوق‌العاده‌ای داره و او رو برای کار روی سیستم جریان مستقیمش استخدام کرد.

He offered Tesla fifty thousand dollars to improve his system.

به تسلا پنجاه‌هزار دلار پیشنهاد داد تا سیستمش رو بهبود بده.

Fifty thousand dollars in today’s money is equal to a million dollars!

پنجاه‌هزار دلار به پول امروز می‌شه معادل یه میلیون دلار!

Tesla worked incredibly hard for Edison.

تسلا خیلی سخت برای ادیسون کار کرد.

His day usually started at 5:30 in the morning and he didn’t stop until 10:30 at night.

روزش رو معمولاً از ساعت ۵:۳۰ صبح شروع می‌کرد و تا ساعت ۱۰:۳۰ شب دست از کار نمی‌کشید.

After working these long hours for almost one year, he made great improvements to Edison’s DC system.

بعد از اینکه حدود یه سال ساعت‌های طولانی کار کرد، باعث شد سیستم جریان مستقیم ادیسون پیشرفت‌های زیادی بکنه.

These improvements made Edison lots of money, but when Tesla asked him for the fifty thousand dollar payment, Edison laughed.

این پیشرفت‌ها برای ادیسون ثروت خیلی زیادی به همراه داشت، اما وقتی تسلا ازش پنجاه‌هزار دلار رو بابت حقوقش خواست، ادیسون خندید.

He told Tesla, the money was just a joke and said, you don’t understand American humor.

به تسلا گفت، اون پول فقط یه شوخی بوده و گفت، تو شوخی‌های آمریکایی رو درک نمی‌کنی.

Tesla did not care about money, but he was deeply hurt.

تسلا اهمیتی به پول نمی‌داد، اما عمیقاً ناراحت شده بود.

He could no longer trust Edison so he quit.

دیگه نمی‌تونست به ادیسون اعتماد کنه به‌خاطر همین کارش رو رها کرد.

Unable to find work as an engineer, he had to take a back breaking job digging holes for power lines.

چون نمی‌تونست به عنوان یه مهندس کار پیدا کنه، مجبور بود به کار طاقت‌فرسای حفاری برای سیم‌های برق رو بیاره.

Ironically, the power lines were for Edison’s DC power system.

جالب اینجاست که، اون سیم‌های برق برای سیستم جریان مستقیم ادیسون بودن.

The problem with Edison’s DC system was that it was not an efficient way to transmit electricity.

مشکل سیستم جریان مستقیم ادیسون این بود که روش بهینه‌ای برای انتقال برق نبود.

Using direct current, electricity could only be transmitted for short distances.

با استفاده از جریان مستقیم، برق رو فقط می‌شد تو مسافت‌های کوتاه انتقال داد.

This meant that power plants would need to be built in every neighborhood.

این یعنی اینکه باید تو هر محله‌‌ای نیروگاه‌ برق ساخته می‌شد.

This would be incredibly expensive and would have taken a long time.

این کار به شدت پر‌هزینه می‌شد و زمان خیلی زیادی می‌برد.

Of course, this many power plants would also make Edison a lot of money.

البته، این همه نیروگاه برق می‌تونست برای ادیسون ثروت خیلی زیادی به همراه داشته باشه.

Tesla believed that there was a much more efficient way to produce and transmit electricity using a system called AC, alternating current.

تسلا اعتقاد داشت که روش خیلی بهینه‌تری برای تولید و انتقال برق با استفاده از سیستمی به نام ای‌سی یا جریان متناوب وجود داره.

Tesla received the money he needed to produce his AC system from the powerful businessman, George Westinghouse.

تسلا پول مورد نیاز برای تولید سیستم جریان متناوبش رو از تاجر قدرتمندی به اسم جورج وستینگ‌هاوس گرفت.

It worked.

ایده‌ش نتیجه‌بخش بود.

AC was cheaper, safer, and more efficient.

جریان متناوب ارزون‌تر، ایمن‌تر و خیلی بهینه‌تر بود.

Edison was afraid that his DC system would lose to Tesla’s AC system, so he attacked Tesla and his alternating current.

ادیسون می‌ترسید که سیستم جریان مستقیمش جلوی سیستم جریان متناوب تسلا کم بیاره، پس تسلا و سیستم جریان متناوبش رو مورد حمله قرار داد.

It was called the War of Currents.

اسمش رو جنگ جریان‌ها گذاشته بودن.

Edison said Tesla’s alternating current system was dangerous and would surely kill people.

ادیسون گفت سیستم جریان متناوب تسلا خطرناکه و قطعاً مردم رو به کشتن می‌ده.

In truth, Tesla’s system was safer.

اما در حقیقت، سیستم تسلا ایمن‌تر بود.

Edison traveled the country holding public demonstrations where he connected animals to AC electricity and killed them.

ادیسون به کل کشور سفر می‌کرد و نمایش‌های عمومی‌ای برگزار می‌کرد که اونجا حیوانات رو به جریان متناوب برق وصل می‌کرد و می‌کشتشون.

Many cats, dogs, pigs and even an elephant were all cruelly killed in Edison’s war against Tesla and AC power.

تو جنگ ادیسون علیه تسلا و جریان متناوب برق، تعداد زیادی از گربه‌ها، سگ‌ها، خوک‌ها، و حتی یه فیل همگی بی‌رحمانه کشته شدن.

Of course, Edison didn’t tell people that DC electricity could also kill.

البته، ادیسون به مردم نمی‌گفت که جریان مستقیم برق هم می‌تونه آدم رو بکشه.

He didn’t stop with just killing animals.

او فقط به کشتن حیوانات اکتفا نکرد.

Edison persuaded the state of New York to make the first electric chair, using alternating current.

ادیسون ایالت نیویورک رو متقاعد کرد تا اولین صندلی الکتریکی رو با استفاده از جریان متناوب بسازن.

Just like with animals, this was a slow and painful method of killing human prisoners.

دقیقاً مثل کاری که با حیوانات کرد، این کار روش کند و دردناکی برای کشتن زندانی‌ها بود.

Despite Edison’s attacks, Tesla was slowly winning the war of currents.

با وجود حملات ادیسون، تسلا داشت به آرومی تو جنگ جریان‌ها پیروز می‌شد.

In 1893, Tesla’s childhood vision came true.

تو سال ۱۸۹۳، خیالات دوران کودکی تسلا به حقیقت پیوست.

Tesla and Westinghouse won a contract to make an AC power plant at Niagara Falls.

تسلا و وستینگ‌هاوس قرارداد ساخت نیروگاه برق متناوب در آبشار نیاگارا رو بستن.

In one day, he produced more power than all the power plants in the world combined.

تو یه روز، بیشتر از همه‌ی نیروگاه‌های برق دنیا برق تولید کرد.

That same year, Westinghouse also won a contract to provide electricity to the Chicago World’s Fair.

تو همون سال، وستینگ‌هاوس یه قرارداد دیگه برای تأمین برق نمایشگاه جهانی شیکاگو بست.

It was the greatest demonstration of electrical power in the world.

عالی‌ترین نمایش نیروی برق در جهان بود.

Everyone now knew that AC was much more efficient and safer than Edison’s DC system.

حالا همه می‌دونستن که جریان متناوب خیلی بهینه‌تر و ایمن‌تر از سیستم جریان مستقیم ادیسونه.

The War of Currents was over and Tesla had won.

جنگ جریان‌ها تموم شده بود و تسلا پیروز میدان بود.

Tesla had a contract with Westinghouse to receive part of all future profits produced using his invention.

تسلا قراردادی با وستینگ‌هاوس بست تا از تمام سودهای آینده‌ی حاصل از اختراعش، بخشی رو دریافت کنه.

This contract should have made Tesla into the richest man in the world, but Westinghouse made some poor business decisions.

این قرارداد باید تسلا رو تبدیل به ثروتمندترین مرد دنیا می‌کرد، اما وستینگ‌هاوس چند تا تصمیم تجاری اشتباه گرفت.

At one point, Westinghouse was at risk of losing his company and asked Tesla for help.

تو یه دوره‌ای، خطر از دست دادن کارخونه‌ش وستینگ‌هاوس رو تهدید می‌کرد و او از تسلا کمک‌ خواست.

Tesla could have watched Westinghouse lose his company and still would have become the world’s first billionaire.

تسلا می‌تونست شاهد از دست رفتن کارخونه‌ی وستینگ‌هاوس باشه ولی هنوز هم اولین میلیاردر دنیا بشه.

Instead, Tesla famously destroyed his contract with Westinghouse.

در عوض، معروفه که تسلا قرار‌دادش با وستینگ‌هاوس رو از بین برد.

He gave up all of his future profits to save Westinghouse’s company.

از همه‌ی سود‌های آینده‌ش صرف نظر کرد تا کارخونه‌ی وستینگ‌هاوس رو حفظ کنه.

Tesla didn’t care about money.

تسلا به پول اهمیتی نمی‌داد.

His mind was always moving towards the next great invention.

ذهنش همیشه در حال حرکت به سمت اختراع عالی بعدی بود.

He went on to invent the technology for radio.

او در ادامه تکنولوژی لازم برای رادیو رو اختراع کرد.

Today, we think nothing of radio technology, but in Tesla’s time, to transmit information through the air without wires must have seemed magical.

امروزه، ما فکر می‌کنیم تکنولوژی رادیو چیز خاصی نیست، اما تو زمان تسلا، انتقال اطلاعات از طریق هوا و بدون سیم قطعاً جادویی به نظر می‌رسیده.

Again, Tesla’s genius attracted businessmen.

باز هم، نبوغ تسلا توجه تاجر‌ها رو جلب کرد.

They gave him money to fund his ideas, but Tesla could not think like a practical businessman.

اون‌ها بهش پول دادن تا سرمایه‌ی عملی کردن ایده‌هاش تامین بشه، اما تسلا نمی‌تونست مثل یه تاجر معقول فکر کنه.

Tesla was always busier with bigger projects.

تسلا همیشه درگیر پروژه‌های بزرگتر بود.

A network of free and limitless energy that would connect the world was one dream that he worked on during his life.

رؤیایی که در طول زندگی‌ش روش کار می‌‌کرد، یه شبکه‌ی رایگان و نامحدود انرژی بود که می‌تونست سرتاسر جهان رو به هم وصل می‌کنه.

Tesla was so busy with his dream of providing free energy for the world that an Italian scientist, named Marconi, beat him in the race to produce radio.

تسلا به قدری درگیر رؤیای در اختیار گذاشتن انرژی رایگان برای کل دنیا بود که یه دانشمند ایتالیایی، به نام مارکونی، در تولید رادیو گوی رقابترو از اون قاپید.

Marconi went on to become famous for developing the radio, but the truth was he had stolen Tesla’s ideas.

مارکونی در ادامه برای ایجاد و توسعه‌ی رادیو خیلی معروف شد، اما حقیقت این بود که ایده‌های تسلا رو دزدیده بود.

Another dream of Tesla was to make a death ray that would shoot lightning.

یکی دیگه‌ از رؤیاهای تسلا ساخت اشعه‌ای مرگبار بود که صاعقه شلیک کنه.

Tesla was a peaceful man at heart.

تسلا قلباً آدم صلح‌طلبی بود.

He hoped that his death ray would be so powerful that it would end war forever.

آرزو می‌کرد که اشعه‌ی مرگبارش به قدری قدرتمند باشه که جنگ رو برای همیشه ریشه‌کن کنه.

Most people thought he had gone crazy, but when he died the U.S. government quickly took all of his research papers, so no one else could build his weapon of death.

خیلی‌ها فکر می‌کردن که او دیوونه شده، اما وقتی از دنیا رفت دولت آمریکا فوراً همه‌ی تحقیقاتش رو جمع‌آوری کرد تا کس دیگه‌ای نتونه سلاح مرگبارش رو بسازه.

Despite his incredible mind, he was often remembered as a strange man.

با وجود ذهن فوق‌العاده‌ش، اغلب به‌ عنوان یه مرد عجیب ازش یاد می‌شد.

He always calculated the volume of his food and drink before eating and only did things in multiples of threes.

همیشه حجم غذا و نوشیدنی‌ش رو قبل از خوردن اندازه‌گیری می‌کرد و همیشه هر کاری رو به دفعات مضاربی از سه انجام می‌داد.

Today he would probably be called an obsessive compulsive.

امروزه احتمالاً بهش می‌گفتن که دچار اختلال وسواسی‌-‌جبریه.

He never owned a house and instead always lived in hotels.

او هیچ‌وقت خونه‌ای از خودش نداشت و به جاش همیشه تو هتل زندگی می‌کرد.

He never had a wife and never had any romantic relationships.

هیچ‌وقت زن نگرفت و هیچ رابطه‌ی عشقانه‌ای هم نداشت.

He was afraid of touching hair or even shaking hands, which were probably connected to his lack of relationships.

از لمس‌ کردن مو یا حتی دست دادن وحشت داشت، که حتمالاً به نبود روابطش مربوط می‌شد.

He was often surrounded by the rich and famous, but his deepest friendships were with pigeons.

اغلب آدم‌های پولدار و معروف دوروبرش بودن، اما عمیق‌ترین دوستی‌هاش با کبوترها بود.

Despite his inability to have relationships with people, he always wanted to help the world.

با وجود ناتوانی‌ش تو رابطه برقرار کردن با آدم‌ها، همیشه می‌خواست به جهان کمک کنه.

At his funeral, another scientist said, without Tesla and his inventions, the wheels of industry would cease to turn, our electric cars and trains would stop, our towns would be dark, our mills would be dead .

تو مراسم خاک‌سپاری‌ش، یه دانشمند دیگه گفت، بدون تسلا و اختراعاتش، چرخ‌های صنعت از حرکت می‌ایستادن، ماشین ها و قطار‌های برقی‌مون متوقف می‌شدن، شهرهامون تو تاریکی فرو می‌رفتن، و آسیاب‌ها متروکه می‌شدن.

The same could be said today.

امروز هم همین‌ها رو می‌تونیم بگیم.

It’s hard to imagine a world without Tesla’s AC system; a system we still use today.

تصور دنیایی بدون سیستم جریان متناوب تسلا خیلی سخته؛ سیستمی که امروزه هنوز هم داریم ازش استفاده می‌کنیم.

Every light, every TV, every computer, every electrical device that we use, would not be possible without the genius of Tesla.

هر لامپ، هر تلویزیون، هر کامپیوتر، و هر وسیله‌ی برقی‌ای که استفاده می‌کنیم، بدون نبوغ تسلا امکان‌پذیر نبود.

نابغه‌ی فراموش‌‌شده نیکولا تسلا

۵/۵ - (۱۰ امتیاز)
دانلود رایگان کتاب اصطلاحات زبان انگلیسی با فرندز

 

دیدگاه‌ها (0)

  • دیدگاه های فینگلیش تایید نخواهند شد.
  • دیدگاه های نامرتبط به مطلب تایید نخواهد شد.
  • از درج دیدگاه های تکراری پرهیز نمایید.
  • امتیاز دادن فقط مخصوص خریداران محصول می باشد.

*
*

ورود | ثبت نام
شماره موبایل یا پست الکترونیک خود را وارد کنید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
رمز عبور را وارد کنید
رمز عبور حساب کاربری خود را وارد کنید
برگشت
درخواست بازیابی رمز عبور
لطفاً پست الکترونیک یا موبایل خود را وارد نمایید
برگشت
کد تایید را وارد کنید
کد تایید برای شماره موبایل شما ارسال گردید
ارسال مجدد کد تا دیگر
ایمیل بازیابی ارسال شد!
لطفاً به صندوق الکترونیکی خود مراجعه کرده و بر روی لینک ارسال شده کلیک نمایید.
تغییر رمز عبور
یک رمز عبور برای اکانت خود تنظیم کنید
تغییر رمز با موفقیت انجام شد