یادگیری اصطلاحات یکی از مهمترین قسمتهای یادگیری زبان انگلیسی است که به شما کمک میکند به طور موثرتر و روانتر در ارتباطات خود از زبان انگلیسی استفاده کنید. اصطلاحات به عبارتها یا کلماتی اشاره دارند که معانی خاص خود را در کنار معانی لغتی معمولی دارند. در حقیقت اصطلاحات سریال فرندز کمک بزرگی به یادگیری هرچه بهتر زبان انگلیسی میکند چون به طور کلی سریال فرندز برای یادگیری زبان دارای محتوای کاربردی و روزمره است. این اصطلاحات به شما کمک میکنند تا در مکالمات روزمره، ادبیات، فیلمها، موسیقی و حتی درک مطالب تخصصی بهتری داشته باشید.
اهمیت یادگیری اصطلاحات انگلیسی
- ارتقاء مهارت مکالمه: با استفاده از اصطلاحات، مکالمات شما بیشتر به گونهای روان و طبیعی خواهند بود و میتوانید بهتر از زبان انگلیسی در ارتباط با دیگران استفاده کنید.
- فهم عمیقتر متون: درک مفاهیم عمیقتری از متون ادبی، مقالات تخصصی و رسانههای مختلف را به شما میدهد.
- تقویت مهارتهای شنیداری: با شنیدن اصطلاحات در فیلمها، موسیقی و مکالمات واقعی، مهارت شنیداریتان نیز تقویت میشود.
- اثربخشی در تدریس و آموزش: اگر از معلم یا مربی هستید، یادگیری و آموزش اصطلاحات به دانشآموزان یا شاگردان شما کمک میکند تا زبان را به طرز موثرتری فرا گیرند.
- تسلط بر موارد فرهنگی: اصطلاحات زبان به شما نکات و عباراتی درباره فرهنگ و تاریخ انگلیسیزبانان میآموزد.
برای یادگیری اصطلاحات، میتوانید از منابع مختلفی مانند دیکشنریهای اصطلاحات، وبسایتها، کتابها، فیلمها و پادکستها استفاده کنید اما یکی از بهترین منابع اصطلاحات سریال فرندز است. همچنین، در هنگام مکالمه یا نوشتن، تلاش کنید اصطلاحات مناسب را به کار ببرید تا تدریجاً به تسلط بیشتری در این زمینه دست یابید.
اصطلاح چیست؟
اصطلاحات عبارتها یا گفتههایی هستند که از قواعد دستور زبان سنتی آن زبان پیروی نمیکنند. اصطلاح به معنای ارائه یک تصویر ذهنی است، اغلب با پیچ و تاب رنگارنگ یا طنز. اصطلاحات عموماً توسط افراد بومی استفاده میشوند، اما درک آنها برای افراد غیر بومی یا زبان آموزان انگلیسی دشوار است. اصطلاحات تقریباً در هر زبانی یافت میشوند و معمولاً در گفتار و نوشتار روزمره استفاده میشوند.
از اصطلاحات میتوان برای انتقال معنی بدون گفتن مستقیم چیزی استفاده کرد. این میتواند یک قطعه نوشته شده را جذابتر و جذابتر کند و همچنین لایهای از درک بیشتر را برای خواننده فراهم کند. آنها همچنین میتوانند راه خوبی برای افزودن طنز یا ذوق به یک نوشته ارائه کنند. برای مثال، کسی که میگوید «it’s raining cats and dogs» در واقع نمیگوید که طوفانی از حیوانات در حال سقوط از آسمان است. به سادگی میگوید که باران بسیار شدیدی میبارد.
اصطلاحات بخش مهمی از هر زبان هستند و یادگیری آنها میتواند به بهبود درک شما از زبان و توانایی شما در برقراری ارتباط موثر با دیگران کمک کند. از اصطلاحات سریال فرندز میتوانید برای مکالمات روزمره و نگارشهای خود به سادگی استفاده کنید.
لیست کامل اصطلاحات سریال فرندز
ردیف | اصطلاح | ترجمه فارسی |
۱ | Hang out | با کسی یا در مکانی وقت گذراندن |
۲ | live off somebody/something | خرج زندگی خود را از کسی یا چیزی بدست آوردن |
۳ | Give someone a break | دست از سر کسی برداشتن |
۴ | On the table | درنظرگرفتن/ مدنظر قرار دادن |
۵ | Mother-to-be | کسی که به زودی مادر میشود. |
۶ | Go through something | دوران یا اوضاع سختی را گذراندن |
۷ | Get over somebody/something | با چیزی یا کسی کنار آمدن/ بر چیزی یا کسی غلبه کردن |
۸ | Pass on something | بیخیال شدن/ رد کردن |
۹ | Bring someone down | کسی را دلسرد کردن/ کسی را ناراحت کردن |
۱۰ | All of a sudden | یک دفعه / ناگهان |
۱۱ | freak out | ترسیدن / از خود بی خود شدن |
۱۲ | Hitting on somebody | مخ کسی را زدن / لاس زدن با کسی |
۱۳ | Get screwed | به فنا رفتن |
۱۴ | Get through something | از پس چیزی برآمدن / کنار اومدن با مسئلهای |
۱۵ | Have a crush on somebody | خاطرخواه کسی بودن / کراش داشتن رو کسی |
۱۶ | Word of advice | یک نصیحت |
۱۷ | be through with something | به پایان رساندن کاری |
۱۸ | Here is the deal | داستان از این قراره |
۱۹ | Roll with the punches | کنار آمدن با شرایط دشوار |
۲۰ | What have you been up to? | چه خبرا چیکارا میکنی؟ |
۲۱ | End up | منتهی شدن |
۲۲ | Maid of honour | ساقدوش عروس |
۲۳ | Figure out | فهمیدن / سنجیدن |
۲۴ | Hold on a second | یه لحظه صبر کن |
۲۵ | Let it go | بیخیال شو |
۲۶ | The bottom line | خلاصه کلام / لب مطلب |
۲۷ | Take shot | ضربه زدن / ایراد گرفتن |
۲۸ | Stand somebody | تحمل کردن کسی |
۲۹ | Take mind off | منحرف کردن عمدی ذهن از چیزی |
۳۰ | Pass on | بیخیال شدن از قضیه یا موضوعی |
۳۱ | In reference to | در اشاره به / عطف به |
۳۲ | Give up | تسلیم شدن |
۳۳ | Spy on | جاسوسی کردن / کسی را دید زدن |
۳۴ | Never mind | اهمیت نداره / بیخیالش |
۳۵ | Break up with someone | بهم زدن رابطه با کسی |
۳۶ | Live on my own | روی پای خود وایسادن |
۳۷ | Work out | نتیجه دادن / موفق شدن |
۳۸ | Out of order | از کار افتاده / از رده خارج شده |
۳۹ | Unattainable | دست نیافتنی |
۴۰ | Blow something | گند زدن / خراب کردن |
۴۱ | Blacked out | خاموش |
۴۲ | Bunch of | تعدادی |
۴۳ | Step back | کنار کشیدن / پا پس کشیدن |
۴۴ | Second to last | یکی مونده به آخر |
۴۵ | Lay the groundwork | زمینه سازی کردن |
۴۶ | On second thought | حالا که فکرشو میکنم |
۴۷ | Hand me | بهم بده / بدش من |
۴۸ | Out of your league | لغمه بزرگتر از دهن |
۴۹ | Drive someone crazy | عصبانی کردن / دیوانه کردن |
۵۰ | I’m with you | باهات موافقم |
۵۱ | By all means. | با کمال میل |
۵۲ | Tidy up | مرتب کردن |
۵۳ | Lose track of time | گذشت زمان را حس نکردن |
۵۴ | No big deal | چیز مهمی نیست |
۵۵ | Trick question | سوال انحرافی |
۵۶ | How come | چرا؟ / چطور شده که؟ |
۵۷ | Out of sorts | بی دل و دماغ / بی حوصله |
۵۸ | Kick someone’s butt | حال کسی را گرفتن / شکست دادن |
۵۹ | Moral obligation | وظیفه اخلاقی |
۶۰ | Swoop in | وارد عمل شدن |
۶۱ | Sick of | خسته شدن از چیزی |
۶۲ | Go away | ترک کردن / دور شدن |
۶۳ | You are one to talk | یکی باید به خودت بگه |
۶۴ | Tit for tat | این به اون در |
۶۵ | Come clean with someone | صادق بودن با کسی |
۶۶ | Certain point | نقطه مشخص / زمان مشخص |
۶۷ | Don’t you dare | جراتش رو نداری |
۶۸ | Bail on somebody | دبه کردن / سرکار گذاشتن کسی |
۶۹ | Throw up | بالا آوردن / استفراغ کردن |
۷۰ | Compared to | در مقایسه با |
۷۱ | Seal the deal | معامله را جوش دادن |
۷۲ | Aptitude test | تست استعدادیابی |
۷۳ | Cheer someone up | حال کسی را خوب کردن |
۷۴ | Turn around | رو برگرداندن / دور زدن |
۷۵ | Yummy noises | به به و چه چه ها |
۷۶ | Act out | به نمایش گذاشت |
۷۷ | Get along | با هم کنار آمدن |
۷۸ | Lay off | اخراج کردن |
۷۹ | Sweetheart | عزیزم |
۸۰ | Little tip | نکته کوچک |
۸۱ | In case of emergency | در مواقع اضطراری |
۸۲ | Take your time | عجله نکن / فکرهاتو بکن |
۸۳ | You got me | دستمو خوندی / مچمو گرفتی |
۸۴ | Run low on something | رو به اتمام بودن چیزی |
۸۵ | be over someone | بیخیال کسی شدن |
۸۶ | Lame excuse | بهونه الکی |
۸۷ | Damn it | لعنت بهش |
۸۸ | Don’t be silly | احمق نباش / چرند نگو |
۸۹ | Make someone’s toes curl | دل کسی را لرزاندن |
۹۰ | So long as | مادامی که |
۹۱ | Take care of someone | از کسی مراقبت کردن |
۹۲ | Roll over | غلتاندن |
۹۳ | From now on | از الان به بعد |
۹۴ | How did it go? | چطور پیش رفت |
۹۵ | Grow up | بزرگ شدن / عاقل و بالغ شدن |
۹۶ | Ring a bell with someone | کسی را یاد چیزی یا شخصی انداختن |
۹۷ | Not necessarily | نه لزوما |
۹۸ | Do someone | ادای کسی را در آوردن |
۹۹ | Drop it | بیخیال چیزی شدن |
۱۰۰ | Be in charge | مسئول بودن |
۱۰۱ | Save it | ساکت شو |
۱۰۲ | Rip out | درآوردن / کندن |
۱۰۳ | Look like somebody | شبیه کسی بودم |
۱۰۴ | Nod off | ناخواسته به خواب رفتن |
۱۰۵ | Not following you | متوجه منظورت نمیشم |
۱۰۶ | Cost a fortune | خیلی گرون بودن |
۱۰۷ | Deal with someone | با کسی حل و فصل کردن |
۱۰۸ | Bully | آدم قُلدر و گردن کلفت |
۱۰۹ | weenie | آدم ترسو و بزدل |
۱۱۰ | That’s why | به همین دلیل / به همین خاطر |
۱۱۱ | standing our ground | کوتاه نیامدن / سر حرف خود ایستادن |
۱۱۲ | Apparently | ظاهرا |
۱۱۳ | guys | بروبچ / یک گروه مردانه یا زنانه |
۱۱۴ | Stuff | چیزها |
۱۱۵ | sucks | خیلی بد و مزخرف |
۱۱۶ | satisfied | راضی / رضایت |
۱۱۷ | temp job | کار موقتی |
۱۱۸ | Anyway | بگذریم |
۱۱۹ | I don’t care | برام مهم نیست |
۱۲۰ | Get out of the game | رها کردن / بیرون آمدن |
۱۲۱ | On the same page | هم عقیده بودن |
۱۲۲ | Get cold feet | جا زدن لحظه آخر |
۱۲۳ | In the zone | غرق چیزی شدن |
۱۲۴ | Hit the jackpot | موفق شدن |
۱۲۵ | Bite the bullet | تاب آوردن |
۱۲۶ | Break a leg | موفق باشی |
۱۲۷ | Rain check | تعویق در کاری |
۱۲۸ | Hang in there | سخت تلاش کردن |
۱۲۹ | Jump the gun | عجله کردن |
۱۳۰ | Put a sock in it | دهنتو ببند |
۱۳۱ | Slowpoke | آدمی که دیر حاضر میشه / کُند دست |
۱۳۲ | Hang up | تلفن را قطع کردن |
۱۳۳ | First of all | اولا / اول اینکه |
۱۳۴ | Second of all | دوما / دوم اینکه |
۱۳۵ | I swear to God | به خدا قسم |
۱۳۶ | Adam’s apple | برآمدگی گلو در آقایان / طبق افسانه ها وقتی آدم سیب ممنوعه را میخوره تو گلوش گیر میکنه |
۱۳۷ | Mess with someone | سر به سر کسی گذاشتن |
۱۳۸ | I don’t buy it | باور نمیکنم |
۱۳۹ | You bet | حتما / مطمئن باش |
۱۴۰ | Check out | نگاه کردن / چک کردن |
۱۴۱ | Whip out | بیرون آوردن / سریع برداشتن |
۱۴۲ | Hook up with someone | با کسی رابطه برقرار کردن |
۱۴۳ | Cut out | کنار گذاشتن / ول کردن |
۱۴۴ | In a nutshell | لب مطلب / به طور خیلی مختصر |
۱۴۵ | Mess up | گند زدن / خراب کردن |
۱۴۶ | Swell up | وِرم کردن / باد کردن قسمتی از بدن |
۱۴۷ | Consider it done | خیالت تخت / حتما انجامش میدم |
۱۴۸ | Opt for | انتخاب کردن |
۱۴۹ | Way to go | احسنت / آفرین |
۱۵۰ | This ship has sailed | کار از کار گذشته |
۱۵۱ | Love triangle | مثلث عشقی |
۱۵۲ | Pros and cons | نقاط قوت و ضعف |
۱۵۳ | For God’s sakes. | به خاطر خدا |
۱۵۴ | to be all ears | سر و پا گوش بودن / به دقت گوش کردن |
۱۵۵ | Make sense | منطقی به نظر رسیدن |
۱۵۶ | Go through | تجربه کردن |
۱۵۷ | Hop in | بپر بالا |
۱۵۸ | Toy with | بازی درآوردن |
۱۵۹ | None of my business | به من ربطی نداره |
۱۶۰ | Bittersweet | همزمان شاد و غمگین |
۱۶۱ | Set free | آزاد کردن |
۱۶۲ | Other than | به جز اینکه / غیر از |
۱۶۳ | be proud of someone | افتخار کردن به کسی |
۱۶۴ | Plan out | با دقت برنامه ریزی کردن |
۱۶۵ | whack job | خُل و چِل |
۱۶۶ | Back up | عقب رفتن / عقب کشیدن |
۱۶۷ | Get off the track | از بحث اصلی خارج شدن |
۱۶۸ | Blow someone off | بی محلی کردن |
۱۶۹ | Sell someone out | خیانت کردن |
۱۷۰ | You don’t have the guts | جراتش را نداری |
۱۷۱ | That’s your call | تصمیم با خودته / خود دانی |
۱۷۲ | Hang in there | طاقت بیار / صبور باش |
۱۷۳ | Make it up to somebody | جبران کردن |
۱۷۴ | Fine with me | از نظر من خوبه / مشکلی ندارم |
۱۷۵ | Get out | گمشو |
۱۷۶ | Turn out | معلوم شدن |
۱۷۷ | Piss somebody off | عصبانی کردن کسی |
۱۷۸ | be into something | علاقمند بودن به چیزی / اهل چیزی بودن |
۱۷۹ | It’s your turn | نوبت توئه |
۱۸۰ | Rock paper scissors | سنگ کاغذ قیچی |
۱۸۱ | Freak of nature | عجیب الخلقه |
۱۸۲ | That’s it | دیگه کافیه |
۱۸۳ | Pull something off | از عهده کاری دشوار برآمدن |
۱۸۴ | Knock it off | دست بردار دیگه |
۱۸۵ | Out of the blue | ناگهانی / غیرمنتظره |
۱۸۶ | Take it easy | خونسرد باش / جوش نزن |
۱۸۷ | By the way | به هر حال / ضمنا |
۱۸۸ | Flip for it | شیر یا خط انداختن |
۱۸۹ | Your mind wanders | خیال پردازی کردن |
۱۹۰ | Go off to somewhere | به جایی رفتن |
۱۹۱ | For a while | برای مدتی |
۱۹۲ | be on the same page | با هم توافق داشتن |
۱۹۳ | Stock market | بازار سهام |
۱۹۴ | Time is money | وقت طلاست |
۱۹۵ | Hard to say | گفتنش سخته |
۱۹۶ | Stand one’s ground | روی حرف یا موضع خود ایستادن |
۱۹۷ | Supposed to be | قرار بود که / قرار است |
۱۹۸ | My goodness | خدای من |
۱۹۹ | Set up | ترتیب دادن / راه اندازی کردن |
۲۰۰ | Yell at someone | سر کسی داد زدن |
اصطلاحات سریال فرندز pdf رایگان
بیان احساسات با اصطلاحات انگلیسی
معنای اصطلاح به طور کلی به زمینه خاصی که در آن استفاده می شود بستگی دارد. مثلاً وقتی کسی در آمریکا به شما میگوید «break a leg» این را به معنای واقعی کلمه نمیگوید چون معنای لغوی آن میشود «پات بشکنه»، بلکه معمولاً قبل از اجرا برای شما آرزوی موفقیت میکند. به طور مشابه، اگر کسی از شما بخواهد که «think outside the box»، به این معنی است که باید از رویکردی متفاوت از آنچه که معمولاً انجام میدهید استفاده کنید.
دانستن اصطلاحات بسیار مفید هستند زیرا روشی جدید و خلاقانه برای بیان احساسات در اختیار شما قرار میدهند. بهجای گفتن «You’re correct» به معنی «حق با تو» میتوانید بگویید «You hit the nail on the head» که عبارت پیچیدهتر و جالبتری است. استفاده از اصطلاحات نیز میتواند کاملاً طنزآمیز باشد، که به شما امکان میدهد احساسات خود را به شیوهای واقعیتر بیان کنید، از جمله نشان دادن شخصیت و حس شوخ طبعی خود.
درک اصطلاحات میتواند مهارت مکالمه انگلیسی شما را تقویت کند و ممکن است در مکالمه گفتاری یا نوشتاری بیشتر با اصطلاحات مواجه شوید. اصطلاحات میتوانند به بهبود مهارتهای مکالمه شما کمک کنند، زیرا معنی و فرهنگی که در ریشه اصطلاحی که استفاده میکنید وجود دارد را درک میکنید. این میتواند به شما کمک کند هر چه بیشتر در طول یادگیری زبان انگلیسی خود آن را تمرین کنید، با تواناییهای مکالمه خود احساس راحتی و اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید .
لازم نیست با پیچیدهترین اصطلاح شروع کنید، حتی یک «break a leg» ساده میتواند به شما کمک کند در طول مکالمه به روشی معنادارتر ارتباط برقرار کنید. اصطلاحات سریال فرندز یکی از بهترین منابع برای یادگیری میباشد که در این صفحه سعی کردیم بهترین و مفیدترین آنها را با شما به اشتراک بگذاریم.
ممنون عالی بودن چند وقت دارم این صفحه را دنبال میکنم میبینم که مدام اصطلاحات جدید میگذارید لطفاً ادامه بدید??
خواهش میکنم دوست عزیز. همین نظرات شما به ما دلگرمی میده که ادامه بدیم.
چقدر کامل و خوبه دستتون درد نکنه
خواهش میکنم ?