اگر در یادگیری یک زبان جدید مشکل دارید، جای نگرانی نیست، زیرا این چیزی است که بسیاری دیگر از آن رنج میبرند. اما دلیل این سختی چیست؟ به زبان ساده، یادگیری یک زبان جدید، مغز شما را به چالش میکشد، که نیاز به ایجاد نقاط تماس شناختی جدید دارد و به زمان و پشتکار زیادی نیاز دارد. اما این همه چیز نیست. در اینجا ۳ عامل اصلی که دشواری یادگیری یک زبان جدید را توضیح میدهند آورده شده است.
۱. مغز یادگیری زبان را دشوار میکند
آیا تا به حال به این فکر کردهاید که چرا برخی افراد کلمات خارجی را سریع به خاطر میآورند، در حالی که برخی دیگر ممکن است برای به خاطر سپردن یک کلمه در یک زبان خارجی سختی زیادی داشته باشند؟ تحقیقات نشان میدهد که این به این دلیل است که هر مغز متفاوت است، که ممکن است میزان موفقیت یک فرد در یادگیری زبان را از پیش تعیین کند. در مطالعهای که توسط دانشگاه مک گیل کانادا انجام شد، مغز شرکت کنندگان قبل و بعد از یک دوره ۱۲ هفتهای فشرده زبان فرانسه اسکن شد. محققان دریافتند که مغز افرادی که بهتر یاد میگیرند، ارتباطات ذهنی قویتری بین مراکز مغزی مسئول خواندن و صحبت کردن دارد.
اگرچه این نشان میدهد که برخی از افراد توانایی بیشتری در یادگیری دارند، اما این بدان معنا نیست که تلاش برای یادگیری محدود به برخی افراد است و نه برخی دیگر، زیرا یادگیری زبان فواید زیادی دارد. البته به طور مثال در خیلی از مواقع افرادی که قصد یادگیری زبان انگلیسی را دارند نقشه راه یادگیری زبان انگلیسی را نمیدانند و همینطور بدون هدف و برنامه قدم در مسیر یادگیری میگذارند.
۲. روشهای غیر استاندارد یادگیری زبان
راههای زیادی برای یادگیری زبان وجود دارد، مانند تحصیل در خارج از کشور، گذراندن دورههای آموزش مکالمه زبان انگلیسی یا موسسات آموزشی. با این حال، تلاش برای یادگیری زبان به روشهای پیچیده، ما را از یادگیری زبان به سادگی کودکان، که با گوش دادن به صحبتهای اطرافیانشان در تمام طول روز یاد میگیرند، باز میدارد.
یکی از چالشهایی که بزرگسالان در یادگیری یک زبان جدید با آن مواجه هستند این است که آنها واژگان جدید زیادی را بدون یادگیری نحوه استفاده از این واژگان برای تشکیل جملات صحیح گرامری به دست میآورند. تحقیقات انجام شده توسط مؤسسه فناوری ماساچوست حتی نشان داد که تجزیه و تحلیل بیش از حد در بزرگسالان مانع از توانایی آنها در یادگیری یک زبان جدید میشود و استرس و تمایل به دانستن همه جزئیات به آنها کمک زیادی نمیکند.
راه حل این است که ابتدا زبانها را به عنوان مجموعهای از مهارتهایی که انجام میدهید یاد بگیرید، نه مجموعهای از قوانین گرامری که به خاطر میسپارید به امید اینکه روزی روان صحبت کنید.
۳. شباهت بین زبانها
یادگیری زبانی که کاملاً با زبان مادری شما متفاوت است دشوار است. دلیل این امر، امتناع یا ترس مغز از یادگیری چیزی دشوار نیست، بلکه بیشتر به دلیل تمایلات عصبی است. محققان آلمانی دریافتند که مغز شباهتهای بین زبانها را پیدا میکند و از زبان مادری که ما صحبت میکنیم برای جستجوی هر شباهت یا راهی برای درک زبانهای خارجی دوباره استفاده میکند. این بدان معناست که هر چه زبانی که یاد میگیرید به زبانهایی که میدانید نزدیکتر باشد، یادگیری آن آسانتر است.
۴. ترس و بی انگیزگی
مطمئناً هر فردی بیش از یک ترس دارد. وقتی صحبت از زبان به میان میآید، ترس از اشتباه کردن (و گرفتن نمره بد یا نظر منفی) و همچنین ترس از «از دست دادن اعتبار» با انجام یا گفتن اشتباه است. در هر دو مورد، ترس اساسی ترس از قضاوت به دلیل تجربیات منفی است که قبلاً در حین یادگیری زبان به خصوص در مدرسه به دست آمده است.
برای دستاوردهای کوچک خود را بیشتر تحسین کنید، به عنوان مثال، جملات درست ساخته شده، خواندن متون با آوایی و لحن خوب. سعی کنید در حین یادگیری یک زبان جدید، احساسات مثبت بیشتری دریافت کنید، ترس شما به تدریج از بین میرود.
مولفه مهم دیگر انگیزه است. انگیزه در همه جا مهم است، اما در رابطه با زبانها، میتواند به ویژگی متمایز آن دسته از افرادی تبدیل شود که نه تنها چند کلمه یا عبارت را یاد گرفتهاند، بلکه قبلاً شروع به صحبت کردن به زبان خارجی روان کردهاند. انگیزه خوب میتواند شما را تشویق کند که بیشتر خود را با زبان دیگری احاطه کنید، به عنوان مثال، به پادکست گوش دهید یا فیلمها و سریالهای زبان اصلی را تماشا کنید، یا بیشتر با خارجیها ارتباط برقرار کنید.
۵. درک نادرست ساختار زبان
شخصی که مجبور به یادگیری زبان میشود، به سادگی نمیتواند شیوه زندگی آن یا فرهنگ کشوری را که در آن زبان مورد نظر استفاده میشود، درک کند. شاید چیزی برای او غیر منطقی یا اشتباه به نظر برسد، بنابراین ممکن است در یادگیری مشکل داشته باشد. اگر به تنهایی قصد دارید زبان را بیاموزید حتما مقاله یادگیری زبان انگلیسی بدون کلاس و معلم را مطالعه کنید.
در این صورت باید به روند یادگیری تا حدودی جدا نگاه کرد. این مانند یک ابزار ضروری است، فقط یک زبان است که میتواند به نوعی مفید باشد. در عین حال، باید حداقل به طور تصنعی همدردی با زبان و کشوری که باید با آن سر و کار داشت، برانگیخت. بنابراین، برای مثال، میتوانید فیلمها یا کتابهایی را پیدا کنید که این موضوع را کاملاً آشکار میکنند، اما برای یک فرد همیشه این منابع جذاب خواهند بود. شاید این امر یادگیری را آسانتر کند.
۶. نبود اهداف مشخص
گاهی اوقات این اتفاق میافتد که خود ما به خوبی درک نمیکنیم که چرا در حال یادگیری زبان دیگری هستیم. به عنوان مثال، به جای پر کردن شکافها یا یادگیری جنبههای خاص یک زبان، شروع به یادگیری همه چیز میکنیم. چرا باید جملات عامیانه یا پیچیده را بدون هدف یاد بگیریم در حالی که تنها کاری که باید انجام دهیم این است که یاد بگیریم چگونه صحبت کنیم، مکاتبات تجاری را به زبان دیگری انجام دهیم یا در یک رستوران سفارش دهیم؟
همچنین اتفاق میافتد که آنها یک زبان خارجی را برای خود مطالعه میکنند. اما این یعنی چه؟ و به نظر میرسد که شما به یک زبان نیاز دارید، و به نظر میرسد که همه آن را یاد میگیرند، اما دشوار است. و چرا؟ بله، زیرا نمیدانید در چه شرایطی، کی، با چه کسی و کجا مفید خواهد بود.
وقتی درک روشنی از دلیل نیاز به یک زبان ندارید، به راحتی درگیر یادگیری کلمات جدید، گرامر و سایر مطالب میشوید. به همین دلیل، مردم اغلب از یادگیری یک زبان جدید صرف نظر میکنند. اما وقتی سفر به کشور دیگری یا مصاحبه با خارجیها انجام میشود، مردم با اشتیاق بیشتری این زبان را پیش میگیرند، زیرا هدف خاصی دارند، ضربالاجل مشخص و نتیجه مشخصی دارند.
نتیجه گیری: سعی کنید اهداف بلندمدت و کوتاه مدت و ترجیحا با پاداش تعیین کنید. عواملی را که واقعاً به آنها نیاز دارید در نظر بگیرید. به عنوان مثال، اگر هدف بلندمدت یادگیری برقراری ارتباط راحت در یک زبان خارجی با یک فرد خارجی در مدت شش ماه است، باید اهداف کوتاه مدتی مانند یادگیری ۸ تا ۱۰ کلمه در روز یا مطالعه و تمرین تعیین کنید. قواعد دستور زبان برای یک ساعت سعی کنید تا حد امکان در مورد آنچه میخواهید دقیق باشید تا در آینده مشخص کنید که آیا به آنچه میخواهید رسیدهاید یا خیر.
دیدگاهها (0)